
اگر میزان تحقق هدف از سطح طبیعی و معقولی که باید به آن میرسیدیم پایینتر باشد، باید در کار خود بازنگری کرده و اشکالات کار را پیدا کنیم. حتی اگر این اشکال در سطح اهداف باشد، باید به دنبال این باشیم که هدفمان را اصلاح کنیم. با جنبههای مختلف ارزیابی تربیتی آشنا شویم:
الف) ارزیابی درست عملکرد، مانع جمود در اهداف و روشها
برخی از فعالان فرهنگی درباره روشی که زمانی برای کار خود انتخاب کردهاند دچار جمود فکری شده و نسبت به آن تعصب دارند. از ریشههای اساسی این حالت این است که به صورت مستمر فعالیتها و عملکرد خود را بازنگری نمیکنند و نگاهی به پشت سرشان نمیاندازند. بسیاری در کارشان انتقادپذیر نیستند و گویا کسر شأن خود میدانند روشی که مثلاً ده سال بر اساس آن عمل کردهاند را اصلاح کنند در حالی که مسیر رشد چیزی جز این است.
کسانی که انتقادها را میشنوند و میپذیرند، حتی اگر از بیرون هم به آنها انتقادی نشود خودشان با دید انتقادی به کارشان نگاه میکنند. این افراد سرعت رشدشان خیلی بیشتر از کسانی است که قالبی را پذیرفته و هیچگاه هم به عقب برنمیگردند که ببینند چه کردهاند.
ب) معنای دقیق ارزیابی و محاسبه
همه ما باید یاد بگیریم همواره یک نگاه مراقبتی و بازخوردگیری به منظور سنجش خودمان داشته باشیم. همواره باید خود را محاسبه کنیم که هدفمان چه بود و چه مقدار از آن محقق شده است؟ بلکه بالاتر از این، باید خود هدف هم محاسبه شود که آیا هدف را درست انتخاب کرده بودیم یا نه؟ آنچه سبب ایجاد انگیزه میشود که واقعاً به ارزیابی و محاسبه اهمیت بدهیم، توجه به این نکته است که رشد آدمی و رشد مجموعهها در گرو این است که اشکالها کشف و اصلاح شود.
ج) ارزیابی مبتنی بر مقایسه، عامل رکود و توقف
علت اینکه یک مجموعه هیچ ایرادی در کار خود نمیبیند این است که خود را با مجموعههای دیگر مقایسه میکند و این یک آفت فراگیر است؛ به این معنا که یا اصلاً عملکرد خود را ارزیابی نمیکنیم و یا اینکه در یک فضای عمومی آن را با عملکرد مجموعههای دیگر مقایسه میکنیم و به این نتیجه میرسیم که همه همانگونه عمل میکنند که ما عمل کردهایم و حتی ما کمی هم از آنها بهتر بودهایم! اینچنین است که هیچ عیب و ایرادی در آن نمیبینیم اما اگر نگاه اینگونه باشد که چه میتوانستیم باشیم و هدفمان چه چیزهایی باید باشد، شرایط دگرگون خواهد شد.